۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

یه پست طولانی

امروز مامانی و سپنتا رو اوردیم خونه. طفلی مامانی جای بخیه هاش خیلی درد میکرد. سپنتا اما خیلی ریلکس واسه خودش گریه می کرد یا غر میزد...

کلی از سپنتا عکس انداختم
اینم عکسا:( برای دیدن عکس در سایز بزرگتر روی عکس کلیک کنید )
بابایی و سپنتا
سپنتا و دست مامانی
انگشت مامانی و دست سپنتا

سپنتای خوابالو
سپنتای اخمو
بیای جلو میزنمت

فقط سپنتا


این پست ساعت 12 دیشب شروع شد ولی از اونجاییکه سپنتا خیلی باباییه تا امروز صبح فرصت نکردم تمومش کنم.

دیشب سپنتا سردش شده بود ولی الان اتاق گرم تره. راحت گرفته خوابیده و مامانی هم یه استراحتی می کنه.



۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

تولد

امروز 18 بهمن ماه 1389 ساعت 9.5 سپنتا با قد 53 سانتیمتر و وزن 3100 گرم به دنیا اومد..... 

دلم براش تنگ شده نذاشتن بمونم پیشش.... 

اینم عکساش.

البته دوربین رو یادم رفت بیارم این دو تا عکس رو هم با موبایل گرفتم ایشالا عکسای دوربین رو هم آپلود می کنم...


۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

2 روز

روز 5 شنبه مامانی رفت پیش دکتر اونم گفت سپنتای ما 2 شنبه به دنیا میاد.....

داریم لحظه شماری میکنیم زود تر بیاد.

همش دو روز دیگه مونده.....

فقط دو روز د یگه از خانواده ی 2 نفره مون مونده....

شدیدا استرس دارم....

دعا کنید همه چیز به خوبی بگذره...

.......

۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

همش 8 روز

خیلیا که ازم میپرسن چند روز دیگه سپنتا به دنیا میاد منم میگم مثلا 8 روز  ، میگن " همش هشت روز؟؟؟!!! چه زود " ولی خبر از دل من و مامانی ندارن که هر دقیقه ی این 8 روز اندازه ی سال میگذره....   به قول مامانی این 8 ماه گذشته یه طرف این 8 روز باقی مونده یه طرف!!!!!!  

سپنتا! بابایی! بیا دیگه.... به خدا دارم دیوونه میشم از دستت. انگار کلا خیال اومدن نداری....   ( این سپنتاس که داره به ریش ما میخنده !!!! )


پی نوشت: از این به بعد نوشته هامو توی کلوب هم میتونید بخونید