۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

شام..

بالاخره شام رو دادیم به پسر عمه های سپنتا.... جاتون خالی خوش گذشت ولی شبش معده ی مامانی درد گرفت اساسی دیگه نباید غذای بیرون بخوریم..

من بودم و مامانی و دو تا پسر عمه های سپنتا و خاله ی سپنتا و شوهر خاله ش. رفتیم مغازه ی شوهر خاله ی سپنتا ... همه یه پرس بریونی اصفهان خوردن  من مال مامانی هم خوردم آخه نمیتونست زیاد بخوره ....



==================================================

لینک مرتبط»»»»» http://sepantayema.blogspot.com/2010/09/blog-post.html

۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

شیطونی

سپنتا خیلی دوست داره زودتر بیاد بیرون اخه خیلی لگد می زنه.داره دیگه مرد می شه اخه پسرم بزرگ شده و جاش تنگه.دیشب یه کتک حسابی به باباش زد.خیلی محکم زدش.قوی شده.کاش الان بهمن ماه بود و انتظار ما هم تموم می شد.

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

اتاق سپنتا

قورباغه ی سپنتا
اوگی ( اولین عروسکی که واسه سپنتا خریدم )
کمد سپنتا
مت
دراور سپنتا
کشوی 1 دراور سپنتا
کشوی 2 دراور سپنتا
کشوی 3 دراور سپنتا
خوابالو ها
شان گوسفنده
جورابها و کلاه ها
قارقاری سپنتا
ویترین عروسک ها
؟؟؟؟
ست غذا خوری سپنتا
لوازم آرایشی بهداشتی سپنتا
نی نی گولو ها
نمای کلی اتاق
پی نوشت: اگر تو عکس آخری دقت کنید هنوز خوش خواب و را  تختی نخریدیم یعنی سفارش دادیم ایشالا 2-3 روز آینده عکسشو میندازم.
پی نوشت 2 : وقتی داشتم این عکسا رو آپلود می کردم یهو مامانی ( که داشت میخوابید ) گفت گشنمه و رفت غذا داغ کرد منم که بوی غذا بهم خورده بود رفتم کمکش. وقتی تموم شد سپنتا هم انگار خوشش اومده بود با 2-3 تا لگد خوشحالیشو ابراز کرد.
پی نوشت 3 : بعد از ظهر تماما خونه بودم آخه اومده بودن واسه نصب تخت و کمد.
پی نوشت 4 : کمرم خوب شده ولی خب باید رعایتش کنم

۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

پدرانه 2

پسرم!

دلمون واست یه ذره شده. هر روز که میگذره اشتیاقمون واسه دیدنت بیشتر میشه تا با صدات این خونه شلوغ بشه ( هرچند هنوز نیومده کلی تغییر تو زندگیمون دادی ) مامانی دلش خیلی هواتو کرده بود منم همینطور. هر روز صب اتاقتو نگاه میکنیم و کلی ذوق وسایلتو میکنیم. دوس دارم زود تر بیای تا باهات بازی کنم شیطون بشی موهامو بکشی. وسایل خونه رو به هم بریزی. جای انگشتای ماستیت روی ال سی دی بمونه . روی همین لپ تاپ... خلاصه دوس دارم همیشه شاد باشی و شیطون. زود بیا که منتظرتیم. 

کسی که همیشه دوست داره

بابا هومن


پی نوشت: الان داشتم با سپنتا بازی می کردم 3 تا لگد اساسی توی صورتم زد. انقد حال داد.... هنوزم داره بازی می کنه

کتک بابا

قراره 2شنبه تخت و کمد سپنتا رو از همدان بگیریم. کاش الان 1شنبه بود .
بابای سپنتا هم استراحت مطلقه اخه دیسک داره.دلم براش میسوزه که همش تو خونست ولی بهتر من!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
امروز صبح سپنتای من انقدر باباش و د که باباش کبود شد. خیلی خوشم اومد حسابی بهم خوش گذشت تا اون باشه که دیگه ما رو دسته کم نگیره.الانم سپنتا یه لگد به نشانه ی خوشحالی زد.

۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

بیستمین

این بیستمین پست تو این وبلاگه. به همین مناسبت آهنگی رو که دایی کامران سپنتا فرستاده آپلود کردم. خیلی قشنگه.
http://447951.20upload.net/files/sh7/12875612711.wmv
دیروز خاله ی سپنتا واسش یه عالمه پیش بند یه بار مصرف خریده که خیلی باحاله .
مامان بزرگشم یه عالمه لباس داره می بافه آخه توی سرما به دنیا میاد مث باباش و مامانشو داییش و پسر عمه ش. ( اااا چقد ما زمستونیا زیادیم )


پی نوشت: کمرم شدیدا درد میکنه و امروز استراحت مطلقم. دارم به مامانی یاد میدم چطور وبلاگ بنویسه.

صبحونه

سلام.صبح ها که من صبحونه می خورم 1 ساعت بعد سپنتا هم انرژی میگیره و از خواب بیدار میشه و شروع می کنه به لگد زدن. صبح ها به من خیلی خوش میگذره.

۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

لباسا و روروئک

اینا وسایلیه که مامانی صبح واسه سپنتا خریده

http://www.irupload.ir/images/gc57xl2lxdj006qubi0u.jpg  روروئک سپنتا در حالت گهواره ای
http://www.irupload.ir/images/pqmk96jybwgh9p6f6djf.jpg روروئک سپنتا در حالت عادی
http://www.irupload.ir/images/tj5r0s96671lhusww8v.jpg تخت پارک و پتوی سپنتا
http://www.irupload.ir/images/ghzngbuvqwjdfjvw9408.jpg رکابی سپنتا
http://www.irupload.ir/images/4ctryqe7ibquhortf1e2.jpg ست خرگوشی
http://www.irupload.ir/images/y3wdnf8opqbfzwyllfpd.jpg یه لباس راه راه صورتی
http://www.irupload.ir/images/njk6ddr5ax0b424yk7o.jpg این یکیو خیلی دوس دارم شیکه
http://www.irupload.ir/images/sa55g76blp1l3a0ckaf.jpg اینم یه ست خرگوشیه دیگه
http://www.irupload.ir/images/rk8p2vdaxg9lk75du3.jpg تک پوش آبی
http://www.irupload.ir/images/enl2fwo7qkqnk8z8b9.jpg ببری مامان
http://www.irupload.ir/images/vf2e98n2jy5zwug120x2.jpg  خوشگله
http://www.irupload.ir/images/uw4hpjyd3revg7dbbyb.jpg این لباس واسه حنا بندون دایی کامرانشه
http://www.irupload.ir/images/mddnnsnlzab0h70e3lb2.jpg گوزن سپنتا
http://www.irupload.ir/images/xxgtudusf9opuwww2b5t.jpg نمیدونم اسمش چیه ولی یه پتو که کلاهم داره
http://www.irupload.ir/images/k1mjkf2wn7l09t76rvhn.jpg ست حموم سپنتا + پیش بند حوله ای
http://www.irupload.ir/images/867hurue6epfb21xhvuy.jpg لباس مردونه ی سپنتا + کفشاش
http://www.irupload.ir/images/f976nvbuvk7gqsmqc4hm.jpg اینم واسه عروسیه داییشه
http://www.irupload.ir/images/jdoe13mzw6ty4gthnyrj.jpg اینم لباس بیرونی واسه عروسی داییش

تخت پارک و کالسکه و کریر

دیروز یه سری وسایلشو گرفتیم روروئکش یه خورده شکسته بود که دادیم عوضش کنه الانم مامانی با مامانش رفته بقیه وسایلو بگیرن:

این تخت پارک سپنتا
http://www.irupload.ir/images/0b3fn0sphqgs8hw5jjr.jpg

اینم کالسکه و کریرش

http://www.irupload.ir/images/35o3i0s0za6q2eczmjha.jpg

۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

لباس های سپنتا

بالاخره ابر و باد و مه و خورشید و فلک و نت و بابا هومن و مامانی و ..... دست به دست هم دادن تا بتونم عکسای لباساشو آپلود کنم ولی دیدم خیلی صفحه رو سنگین می کنه اینه که لیسنکاشو میذارم


http://www.irupload.ir/images/xyxiwnpuf1fmgmckb9pc.jpg
http://www.irupload.ir/images/6hsco2nvaj0ktehybb92.jpg جورابای سپنتا که حتی قبل از بوجود اومدنش خریدیم
http://www.irupload.ir/images/j6tbwh34vqo854s3j5m.jpg لباسای سپنتا واسه عروسیه داییش ولی فکر نکنم اندازش بشه آخه اون موقه همش دو ماهشه
http://www.irupload.ir/images/z1vu41y05w4kuiewza7.jpg اینم لباسای بدن سازیشه D:
http://www.irupload.ir/images/h10i1odp2uibewvf29ok.jpg
http://www.irupload.ir/images/u8wy5fp6je3q5xtt1r05.jpg
http://www.irupload.ir/images/nrq0si04lvikc7rvwwuy.jpg اینم اولین پمپرز سپنتا ( انقد ما ندید بدیدیم یکیشو در اوردیم هی نگاش می کنیم یکی نیست به ما بگه اخه پوشک هم نگا کردن داره)
http://www.irupload.ir/images/rh681f3i3zspot5q1dj.jpg اینم یه ظرف غذا خوری !!!!! که مامانی خیلی دوسش داره
http://www.irupload.ir/images/1kw8vb0dkum3jdxluz7.jpg زانو بندی که خاله سپنتا از سمنان واسش خرید
http://www.irupload.ir/images/yvf2egplih2qlkhlz3yo.jpg اتاق خالیه سپنتا که تازه موکتش کردیم
http://www.irupload.ir/images/kuayglr387ygoy3v3h03.jpg یا حسین میر حسین .
http://www.irupload.ir/images/bscgy3vz9998z1tm5do7.jpg دایناسور رولان
http://www.irupload.ir/images/kxudtqpauo3pl1cxlh.jpg هندونه
http://www.irupload.ir/images/33said5hy40cekp3x3f.jpg . مامانی خودشو خیلی تحویل گرفته که اینو خریده

پی نوشت : پرده ی اتاقشم میخواستیم نصب کنیم ولی مامانی نوار پرده رو برعکس دوخته بود الانم رفت خیاطی خاله اش ( خاله ی مامانی ) که درستش کنه.

پی نوشت 2 : الان مامانی زنگ زد گفت درستش کرده برگشته خونه ظهر درستش می کنم و ازش عکس میندازم
پی نوشت 3 : پرده رو هم نصب کردم. خیلی خوشگل شده عکسو نگرفت دیگه بمونه با عکسای وسایلش

۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

کم کم

امشب قراره اتاق سپنتا رو تمیز کنیم و موکتشو بندازیم و پرده شو هم نصب کنیم. مامانی هم گفته دلش میخواد توی وبلاگ بنویسه باید کمکش کنم.

شنبه کالسکه و روروئک و .... میرسه مارکش (( کانگارو))ه  رنگشم قرمز و مشکیه فروشندهه میگفت جدیده خیلی هم جنسش خوبه. خدا کنه اینطور باشه.

من بیشتر دلم بود مارک گراکو بگیریم ولی رنگاشو نمیشد ست کرد. فروشنده خودش گفت اینو تضمین می کنه .
 -------------

پی نوشت: امشبم که خواستم عکسا رو بذارم اینترنته انقدر اذیت می کنه که نمیشه عکسی آپلود کرد میریزم رو کول دیسک از محل کارم آپلود می کنم

۱۳۸۹ مهر ۲۰, سه‌شنبه

بیماری

2-3 روز پیش موکت اتاق سپنتا رو که سفارش داده بودیم اومد خیلی خوشگله هنوز ننداختیمش آخه مامانی 3-4 روز مریض بود مجبور شد آنتی بیوتیک بخوره الانم سرما خورده اساسی خونه مامان بزرگ سپنتاست خوشبختانه حالش داره بهتر میشه.
دیروز جاتون خالی رفتیم همدان واسه کارای فارغ التحصیلی مامانی. من و مامانی و خاله ی سپنتا. خوش گذشت ولی بعدش دیگه سرماخوردگی مامانی شدت گرفت و دیشب خونه مامانش خوابید.

گفتم که موکتش وسفارش داده بودیم و 2-3 روز پیش اومد. پالازه طرح نمو. پرده ی اتاقشم طرح فیلم upه هر دو آبی اند. دیروز تخت و کمدشم از آپادانا سفارش دادیم ایشالا 10 -15 روز دیگه میرسه. دیگه اتاق پسرم داره تکمیل میشه فقط میمونه خودش که خونمونو نورانی کنه ( با جیغ های بنفشش D:).


پی نوشت: از اونجایی که توی خونه فرصت نمیکنم زیاد آپ کنم و این پست ها رو هم از محل کارم می نویسم، نتونستم هنوز عکسارو اپ کنم ولی امشب شایدم فردا شب شایدم پس فرداشب .... بالا خره آپ می کنم.
پی نوشت 2 : لگدای سپنتا قوی تر شده اگه یه خورده دقت کنیم میتونیم ببینیمش.
پی نوشت 3: مامانی موز زیاد میخوره
پی نوشت 4: تا 4 صبح بیدار بودم داشتم clips یاد می گرفتم. صبحم ساعت 7 بیدار شدم دارم میمیرم از خوب

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

لباس سپنتا

دیروز بازم تهران بودم. کلی خسته شدم و کلی بلا سرم اومد که بماند.
از سر خیابون بهار رد می شدم که هوس کردم واسه سپنتا لباس بخرم. از نمایندگی رولان 4 تا لباس خریدم خیلی خوشگلن.

پی نوشت 1: از همه لباسایی که تا الان واسش خریدیم عکس انداختم ولی هنوز فرصت نکردم دوربینو خالی کنم در اسرع وقت اینکارو انجام میدم.

پی نوشت 2 : خواهرم ( عمه ی سپنتا ) هم 2 ماه دیگه یه پسر کاکل زری به دنیا میاره. فکرشو بکن دو تا نینی به فاصله ی 2 ماه از هم، چه شود خونه بابا بزرگشون.....

پی نوشت 3: هفته پیش جشن 4.5 ماهگی مامانی رو گرفتم جاتون خالی خوش گذشت سر فرصت گزارششو مینویسم.