۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

شیطونی

سپنتا خیلی دوست داره زودتر بیاد بیرون اخه خیلی لگد می زنه.داره دیگه مرد می شه اخه پسرم بزرگ شده و جاش تنگه.دیشب یه کتک حسابی به باباش زد.خیلی محکم زدش.قوی شده.کاش الان بهمن ماه بود و انتظار ما هم تموم می شد.

۲ نظر:

مریم گفت...

سلام به مامان و بابای مهربون سپنتای عزیز .ایشالا که صحیح و سالم به دنیا بیاد و شادی رو برای مامان و باباش هدیه بیاره

امير حسين گفت...

اومدن سپنتا ديشب براما خيلي خوب بود.
ديشب بالاخره شام رو خورديم.دستشون درد نكنه.شام بعدي رو برا به دنيا اومدنش مي خوريم!!!