خیلی حالم گرفتس آخه 2شنبه میخوام برم تهران تا 5 شنبه. نه مامانی رو میبینم نه سپنتا رو .
دیشب و امروز سپنتا کلی منو لگد بارون کرد، انقد ورجه وورجه می کرد که مامانی میترسید بعضی وقتا هم دردش میومد ولی من از لگداش انرژی میگیرم. تازه بعضی وقتا قشنگ حرکت پاشو حس میکنم که با فشار میکشه به شکم مامانی. آخه پسرم بزرگ و قوی شده .
دیشب و امروز سپنتا کلی منو لگد بارون کرد، انقد ورجه وورجه می کرد که مامانی میترسید بعضی وقتا هم دردش میومد ولی من از لگداش انرژی میگیرم. تازه بعضی وقتا قشنگ حرکت پاشو حس میکنم که با فشار میکشه به شکم مامانی. آخه پسرم بزرگ و قوی شده .