۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

شیطونی 2

بالاخره بعد از 5 روز کرختی وبی حوصلگی   تونستم بنویسم. البته سرمم خیلی شلوغ بود . سپنتا هم که کلا دست بردار شیطونی نیست انگار داره گاو بازی میکنه   شبا که مامانش التماسش میکنه  که بخوابه ولی آقا گوشش به این حرفا بدهکار نیست. اینه که مامانی توی روز همش خوابالوده .


هیچ نظری موجود نیست: