۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

خاله مهسا

امشب خونه مامان جون سپنتا بودیم.دایی کامران و خاله مهسا هم اونجا بودن. خاله مهسا سپنتا رو که داشت لگد می زد دیدش.نمی دونم چرا ترسید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تا حالا فقط بابا وخاله دیدنش.

هیچ نظری موجود نیست: