سپنتای ما
... و خداوند با سپنتا نعمت را بر ما تمام کرد ...
فونت زيبا ساز
۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه
خاله مهسا
امشب خونه مامان جون سپنتا بودیم.دایی کامران و خاله مهسا هم اونجا بودن. خاله مهسا سپنتا رو
که داشت لگد می زد دیدش.نمی دونم چرا ترسید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تا حالا فقط بابا وخاله دیدنش.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر