۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

امیر محمد

سلام

بالاخره سفر تموم شد.

امیر محمد هم به دنیا اومد ( خواهر زاده ام ) انقدر خوشگله که نگو. کلی هم به نور حساسه تا یه ذره چشمشو باز میکنه اگه یه خورده نور باشه سریع چشمشو میبنده.

شب جمعه رسیدم خونه مستقیم رفتیم خونه خواهرم و تا دیشب اونجا بودیم.

آقای سپنتا هم که ماشالا کم لگد نمیزنه هی میخواد زود تر بیاد بیرون.

مامانی هم بعضی وقتا شکمش درد میکنه دکتر گفته باید استراحت مطلق باشه

۴ نظر:

فریبا گفت...

سلام
ممنونم که اومدین پیشم
متولد شده خواهر زادتونو تبریک میگم
این آقا سپنتا هم مثل اینکه از همین حالا کلی شیطونه هاااااا
واسه اینکه بتونم راحت تر بهتون سر بزنم لینکتون کردم البته با اجازتون اگه دوست داشتی میتونید لینکم کنید

فریبا گفت...

سلام اومدم یه سری بزنم گفتم یه رد پا هم بذارم
موفق باشید

شایلی گفت...

دایی شدن مبارک بابا هومن... دیگه چیزی به اومدن پسر گلی خودتون هم نمونده

مامان شایان گفت...

ایشالله خبر به دنیا اومدن سلامتی نی نی خودتون همینجا ببینیم