۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

زمین بازی

دیروز واسه سپنتا یه زمین بازی خریدم ایشالا عکسشم به زودی میذارم.

دیشبم خاله اینا اومدن خونه ی ما واسه ی دیدنش. جاتون خالی خوش گذشت من بعد از چند وقت تونستم میگو بخورم آخه مامانی کلا با غذاهای دریایی مشکل داره ولی برعکسش من عاشق غذاهای دریایی ام

راستی دیروز ظهر هم رفتیم که امیرمحمد رو ببریم حموم  حیف که یادم رفت عکساشو بیارم اونم باحال بود.

سپنتا جدیدا انقدر بزرگ شده که قشنگ معلومه وقتی جا بجا میشه. بعضی وقتا مامانی میگه داره به معدش فشار میاره.

خدایا یعنی میشه این 52 روزم زود تر بگذره. واقعا دیگه طاقت نداریم

۳ نظر:

فریبا گفت...

سلام
مبارک باشه
حتما عکساشو بذارید
غذای دریایی نوش جان
صبر داشته باش دیگه چیزی نمونده
راستی:
یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را
باید جشن گرفت
یلدایتان مبارک

شایلی گفت...

مبارکه زمین بازی بابا هومن خونه ما برعکسه من و شاینا عاشق غذای دریایی هستیم که البته من شاینا رو اینطوری بارآوردم ولی بابایی لب نمیزنه ما هم همیشه ناهارا ماهی و میگو درست میکنیم که بابا خونه نیست... ببین تا میتونین این چند روزه رو خوب بخوابین که وقتی سپنتا گلی بیاد تا چند وقت از خواب خبری نیست یادتون باشه کی گفتما... این امیرمحمد کوچولو چقده ناز و قرمزه آخی معلومه حسابی داره جیغ میزنه

Daii kamran گفت...

salam daii
manam Daii kamkam
mano nassim joon montazere oomadan hastim