۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

لگد

دیشب توی خواب و وبیداری بودم که با جیغ مامانی بیدار شدم. اولش ترسیدم ولی بعد فهمیدم که سپنتا کوچولو داره لگد میزنه.
انقدر هیجان زده بودم که تا 2-3 ساعت خوابم نبرد. اینم از اولین ارتباط فیزیکی سپنتا با دنیای خارج......

هیچ نظری موجود نیست: